-
الفبا ...
شنبه 14 آذرماه سال 1388 11:05
انگار الفبا همیشه سه حرف دارد..زمانی ع ش ق...حالا م ر گ ....فردا هم که دیگر هیچ کس حرفی ندار
-
مد
شنبه 14 آذرماه سال 1388 10:44
مد..تلاش ماه برای بالا کشیدن حق ماهی ها نیست....شوق مشترک ماهی و دریاست برای بوسیدنش....
-
احتمال بلا
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 20:32
تمام جاده چرا خط ممتد است اینجا تمام جاده چرا وهم مقصد است اینجا تمام حاشیه ی جاده خارهای کثیف عجیب حالت این جاده ها بد است اینجا چقدر لحن علایم که می دهد هشدار شبیه لحن شیاطین مرتد است اینجا نفیر حادثه در پیچ جاده می آید که احتمال بلا چند در صد است اینجا رقص آتش
-
مرد طغیان
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 15:05
رونق اندیشه هایم یاد توست باغ رویاهای من آباد توست در سکوت آمیز محراب دعا مرغ آمین خدا فریاد توست تیشه از دستم بگیرد کوه غم بیستون این بار خود فرهاد توست رقص اشکم را ببین بر دامنت آیه ها ی غصه امشب شاد توست آخر ای پندار عصیان خیز من مرد طغیان دلم همزاد توست منتشر شده : جام جادو
-
ابتکار خنده
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 14:58
بلوغ سبز تو باغ مرا بهار کند خدا به عشوه چشم تو افتخار کند دلم به جرم بوالهوسی ها به دام افتاده خدا کند نتواند شبی فرار کند طواف کعبه چشمت که می کند؟ دل من لبت به ماه حرام این دلم شکار کند مرا ببخش اگر چه جسارت دل من گل خیال تو را همنشین خار کند بگو که می شود ای گل مرا بهار کنی نبوغ خنده تو وقتی ابتکار کند منتشر شده :...
-
بدون یار
جمعه 24 مهرماه سال 1388 16:59
سکوت پنجره ها قهر پرده ها سخت است بدون یار نشستن در این سرا سخت است سلام اگرچه نکردی بپرس از دل من مگر دوباره بفهمی که حال ما سخت است شبیه عاشق دیوانه در بیابان ها به تیر طعنه معشوق ای خدا سخت است تمام هستی من ، تار و پود من او بود تمام تار من از پود من جدا سخت است اگرچه لاف صداقت به غربت آسان است چو می شناسمت ای دوست...
-
عهد
جمعه 24 مهرماه سال 1388 16:33
بی سبزه ترین چمن منم می دانی آشوب تو می درد تنم می دانی بیچاره ترم از آنکه روزی گفتی چون کوره ذوب آهنم می دانی کافیست ز چشم من نگاهی بکنی آنوقت دلیل شیونم می دانی با این همه آنچه عهد کردم روزی زنهار که باز بشکنم می دانی منتشر شده از مجموعه شعر : " همسفر با یاس "
-
پنجره نگاه
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 19:17
رو به تو باز می شود پنجره نگاه من رو به تو گام میزند این دل سر به راه من بهر غرامت دلم جان به حراج می کنم تا تب بخشش آوری بر بدن گناه من طالع بی ستاره ام ، سردم و نیست چاره ام گر تو نیایی ای صنم گر نرسی تو آه من عاشق عاشقان منم بی دل لامکان منم هر چه تو خواهی آن منم چشم ترم گواه تو دایره خیال من دور تو رسم می شود خارج...
-
راه دراز
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 19:10
اگر غم تو نباشد نفس نمی آید کسی به خواب دلم در قفس نمی آید دلم اسیر تو آمد مگو که بردارم که رفته راه درازی و پس نمی آید دو چشم خیره به در انتظار می جوید ز کوچه زمزمه هیچ کس نمی آید حدیث لیلی و مجنون نمی شود تکرار زکاروان رهایی جرس نمی آید اگر نباشد عزیزم خیال تو در من به بارگاه دلم جز هوس نمی آید دلم تحمل تکرار غم نمی...
-
سقوط
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:24
از ارتفاع نیازم سقوط می کنم آخر چه انتقام عجیبی گرفتم از تنم آخر به دشنه ای که تو دادی به دستم از سر کینه میان دل که تو باشی ولی نمی زنم آخر بلور اشک سپیدم امانتی که تو دادی امین خاطره هایت بدان منم منم آخر شکسته ای من و جانم دلم غرور نهانم ولی نه عهد مقدس به کینه بشکنم آخر سر نهاده به زانو خیال خاطره دارم چنان که بوی...
-
چشم مست
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:23
نکند که من بمانم و تو مهربان نمانی که نمی شود بمانم به عزای مهربانی نکند لب خمارم نرسد به چشم مستت نکند فقط خودت را به مزار من رسانی نشود که کار عشقت بکشد به بی وفایی نکند که کار دل را به تب جنون کشانی چه کنم که از خیالت نروم اگر بمیرم چه کنم که تا خیالت برسم به زندگانی چه شود که از دهانت بستان آنچه خواهم و اگر شود...
-
زبان زخمی خودکار
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:21
اطاق شیشه ایی جوهرست خودکارم خدا نیاورد او را زدست بگذارم زبان زخمی خودکار، دامن کاغذ همیشه تا به آید نوشته اشعارم ز ناز کاری تن هر چه هست غیر از او به جان دفتر اشعار خویش بیزارم به یاد خون تن او که می چکد امشب به روی دفتر بیچاره گریه می بارم من عاشق تن خودکار می شوم شاید به نقل قول پزشکان دوباره بیمارم جام جادو منتشر...
-
رقص غنچه
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:18
در آسیای بادی من رقص باد کو؟ بر کاغذ چروک دل من مداد کو؟ شومینه های تیره بی آتش مرا رقاص دود ، نغمه زنهای شاد کو؟ بر سفره های نذری من کو اجابتی؟ در التماس حاجت چشمم مراد کو؟ رقص بهاری طرب انگیز غنچه ها بر شاخه های خسته بید کساد کو؟ من پاره خط مانده در ابهام صفحه ام تا بی نهایت من و او امتداد کو؟ این نیمه شب به صحبت...
-
گنج خدا
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:16
من به دنبال گنج می گردم توی ویرانه های شهر خدا می توانی تو هم شریک شوی رد پای مرا بگیر و بیا گنج من ، اشک عاشقی باشد که سر کوی یار افتاده اشک یک عاشق سفر کرده توی خط های ممتد جاده گنج من ، اشک مادری عاشق که تب بچه سوخت جانش را اشک یک پیر مرد خم ، وقتی پسر بد برد زبانش را گنج های خدا همین ها هست سکه های زر همیشه تمیز...
-
خواهش
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:12
نفسم توی گیسوانش رفت نرم و بی باک و مست و بازیگوش داغ داغ است شرح این بازی تن من کوره ایست دائم جوش گل پیراهنش دوباره شکفت چونکه گرمای خواهش من دید روح بیغوله کرد توی تنم لذتی ناب توی آن تن دید سینه ام بالش خیالش بود توی آغوش من رها می شد مثل یک بت ، عصاره آتش پیش چشمم خود خدا می شد ناگهان انفجار یک ساعت زیر و رو کرد...
-
فلک
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 14:05
توی شب آفتابی نشو دیگر سر منظومه گیج خواهد رفت ماه دنبال ابر می گردد او کم آورد و گفت : باید رفت دامنم را ستاره خواهم کرد پشت بامی بلند اگر رفتم بوی من می دهد تمام فلک بس که شب با ستاره ور رفتم تو شبیه که می شوی وقتی از تو گلهای خنده می بارد من نگفتم خدا تویی ، اما دل برای تو سجده بگذارد توی چشمان تو پرازماه است من...
-
دیدنیست
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 11:10
خواهش من ناز ابرو دیدنیست بازی انگشت و گیسو دیدنیست توی پرواز نفسهای هوس رقص موهایت به هر سو دیدنیست بازی پردازه های نور ناب توی چشمت جام جادو دیدنیست می گریزد دین من از دست تو رفتن این دین ترسو دیدنیست باغ احساس مرا هر نیمه شب راز مینا سر مینو دیدنیست اخم چشمان قشنگت مال من پیچش گلهای اخمو دیدنیست من به دنیا آمدم چون...
-
فطرت خدا دارد رویای چشمانت
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 09:09
فطرت خدا دارد رویای چشمانت خلسه، زاده شد در من با خدای چشمانت قصه عروجم را می نویسم اینگونه واژگان رقصیدن در فضای چشمانت آسمان تماشاگر رقص چشم ما در سر پخش زنده مستی سینمای چشمانت تا کجا دریغ آخر آب را ز قربانی تشنه ی لبت باشم جان فدای چشمانت آسمان به خود دیده نقش بهترین ها را تا که زد به نقاشی دستهای چشمانت